چشم هایم را میبندم

حس روزهایی که نیستی برایم سنگین میشود

و مرور لحظه هایی که بودی شوق زیر پوستم میدواند

نمیخواهم

این ساعت های دلگیر را به هیچ وجه نمیخواهم

نمیخواهم با خاطراتت سرگرم شوم

دیگر خودت را هم نمیخواهم..از تو هم دلسردم

من فقط یک چیزی شبیه به آرامش میخواهم که بتواند

لحظه های زخم خورده ام را التیام بخشد

چیزی شبیه به آرامش که این روزها کمیاب است

من هنوز همانم

همان دختر مغروری که همیشه بهترین و نادر ترین چیزهارا برای خود میخواست

حالا آرامش را میخواهم....

....ومیدانم که اینبار محال است پیدایش کنم
3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/05/15 - 14:13